اولین یلدا
عمو مرزبان و عمو روح الله برای دیدنت اومدن و شب یلدا رو پیش ما بودن. از اونجا که خبری از کیک تولدت نشد من و بابا خودمون دست بکار شدیم و برات توی شب یلدا جشن گرفتیم و یه فال خوشگل هم برات گرفتم شب خیلی خوشی بود فقط خاطره سال گذشته و اینکه امسال دیگه بابابزرگ بینمون نبود ناراحتمون کرد و برای همین هیچکی حاضر نبود فال بگیره. فقط خاله فاطمه فال گرفت برای دسته جمعمون.